[اسم]

product

/ˈprɑːdʌkt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محصول کالا، جنس، فرآورده

معادل ها در دیکشنری فارسی: محصول متاع فرآورده
مترادف و متضاد artefact commodity goods merchandise
  • 1.We need a new product to sell.
    1. ما به کالای جدیدی برای فروش نیاز داریم.
agricultural/dairy/software ... products
محصولات کشاورزی/لبنی/نرم‌افزاری و...
  • Some people are allergic to dairy products.
    برخی افراد به محصولات لبنی حساسیت دارند.
meat products
محصولات گوشتی
  • meat products like sausages and burgers
    محصولات گوشتی نظیر سوسیس و برگر
beauty/hair products
محصولات آرایشی/مراقبت از مو
  • She doesn’t buy beauty products that have been tested on animals.
    او محصولات آرایشی را که روی حیوانات امتحان شده باشد نمی‌خرد.
product development
بهسازی یا تولید محصول
  • The money will be used to fund product development.
    از پول برای بهسازی محصول استفاده خواهد شد.
to launch a new product on to the market
محصولی جدید به بازار عرضه کردن

2 حاصلضرب

the product a number
حاصلضرب یک عدد
  • 1. The product of 21 and 16 is 336.
    1. حاصلضرب 21 و 16 می‌شود 336.
  • 2. The product of three and five is fifteen.
    2. حاصلضرب سه و پنج می‌شود پانزده.

3 پیامد نتیجه، اثر

مترادف و متضاد consequence outcome result
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان