[اسم]

prodigy

/ˈprɑːdədʒi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (کودک یا نوجوان) نابغه اعجوبه

معادل ها در دیکشنری فارسی: اعجوبه نابغه
مترادف و متضاد marvel phenomenon
  • 1.a child prodigy
    1. یک کودک نابغه
  • 2.Mozart was an infant prodigy, composing music at the age of four.
    2. موتزارت یک کودک اعجوبه بود و در سن 4 سالگی موسیقی می نوشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان