Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (کودک یا نوجوان) نابغه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
prodigy
/ˈprɑːdədʒi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(کودک یا نوجوان) نابغه
اعجوبه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اعجوبه
نابغه
مترادف و متضاد
marvel
phenomenon
1.a child prodigy
1. یک کودک نابغه
2.Mozart was an infant prodigy, composing music at the age of four.
2. موتزارت یک کودک اعجوبه بود و در سن 4 سالگی موسیقی می نوشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
prodigiously
prodigious
prodigal
prod
procurer
produce
producer
product
product placement
production
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان