Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سقلمه
2 . سیخونک زدن
3 . کسی را به انجام کاری تحریک کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
prod
/prɑːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سقلمه
سیخونک، (ضربه با دست، پا یا هر چیز نوکتیز)
[فعل]
to prod
/prɑːd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: prodded]
[گذشته: prodded]
[گذشته کامل: prodded]
صرف فعل
2
سیخونک زدن
با دست، پا یا هر چیز نوکتیز ضربه زدن، سقلمه زدن
مترادف و متضاد
poke
1.She prodded him in the ribs to wake him up.
1. او به پهلویش سیخونک زد تا بیدارش کند.
3
کسی را به انجام کاری تحریک کردن
کسی را به انجام کاری مجاب کردن
1.The strike may prod the government into action.
1. (این) اعتصاب ممکن است دولت را مجاب به انجام کاری بکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
procurer
procurement
procure
proctor
procrustean
prodigal
prodigious
prodigiously
prodigy
produce
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان