[اسم]

prod

/prɑːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سقلمه سیخونک، (ضربه با دست، پا یا هر چیز نوک‌تیز)

[فعل]

to prod

/prɑːd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: prodded] [گذشته: prodded] [گذشته کامل: prodded]

2 سیخونک زدن با دست، پا یا هر چیز نوک‌تیز ضربه زدن، سقلمه زدن

مترادف و متضاد poke
  • 1.She prodded him in the ribs to wake him up.
    1. او به پهلویش سیخونک زد تا بیدارش کند.

3 کسی را به انجام کاری تحریک کردن کسی را به انجام کاری مجاب کردن

  • 1.The strike may prod the government into action.
    1. (این) اعتصاب ممکن است دولت را مجاب به انجام کاری بکند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان