[فعل]

to proctor

/ˈprɑktər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: proctored] [گذشته: proctored] [گذشته کامل: proctored]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مراقب امتحانی بودن ناظر بودن

مترادف و متضاد invigilate
  • 1.to proctor an exam
    1. مراقب امتحانی بودن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان