Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تولیدمثل کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to procreate
/pɹˌɑːkɹiːˈeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: procreated]
[گذشته: procreated]
[گذشته کامل: procreated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تولیدمثل کردن
زادوولد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زاد و ولد کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
procrastinator
procrastination
procrastinate
proclivity
proclamation
procreation
procrustean
proctor
procure
procurement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان