[اسم]

procrastination

/proʊˌkræstɪˈneɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تعلل امروز فردا کردن، پشت‌گوش‌اندازی، تعویق

معادل ها در دیکشنری فارسی: تاخیر تعلل
disapproving formal
  • 1.After weeks of procrastination, the president finally resigned.
    1. بعد از هفته‌ها تعلل، رئیس جمهور بالاخره استعفا داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان