[فعل]

to protect

/prəˈtekt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: protected] [گذشته: protected] [گذشته کامل: protecetd]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محافظت کردن

مترادف و متضاد defend keep safe preserve shield attack expose harm neglect
to protect somebody/something (against/from something)
از کسی/چیزی محافظت کردن (در برابر/از چیزی)
  • 1. clothing that protects you against the cold
    1. پوششی [لباسی] که از شما در برابر سرما محافظت می‌کند
  • 2. It's important to protect your skin against the harmful effects of the sun.
    2. بسیار مهم است که از پوستت در برابر تاثیرات مضر خورشید محافظت کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان