Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گیج
2 . دچار آسیب مغزی (در اثر برخورد پیاپی مشت با سر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
punchdrunk
/ˈpʌntʃ drʌŋk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more punchdrunk]
[حالت عالی: most punchdrunk]
1
گیج
آشفته
informal
1.I feel a little punchdrunk today.
1. امروز کمی احساس گیج بودن میکنم.
2
دچار آسیب مغزی (در اثر برخورد پیاپی مشت با سر)
informal
مترادف و متضاد
slap-happy
تصاویر
کلمات نزدیک
punch out
punch it
punch in
punch and judy
punch
punching bag
punchline
punctilious
punctual
punctuality
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان