[فعل]

to punish

/ˈpʌn.ɪʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: punished] [گذشته: punished] [گذشته کامل: punished]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تنبیه کردن مجازات کردن

مترادف و متضاد discipline penalize exonerate pardon
  • 1.He punished the class by giving them extra work.
    1. او با دادن کار اضافه کلاس را تنبیه کرد.
  • 2.Those responsible for these crimes must be brought to court and punished.
    2. آنهایی که مسئول این جرایم هستند باید به دادگاه آورده شده و مجازات شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان