Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قایق تهصاف
2 . پوند ایرلند
3 . شرط
4 . شوت هوایی بلند (راگبی و فوتبال امریکایی)
5 . توپ را با پا در هوا زدن
6 . قایق تهصاف راندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
punt
/pʌnt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قایق تهصاف
قایق پانت
1.Movement in a punt should always be kept to a minimum.
1. حرکت در یک قایق پانت همیشه باید در حداقل بماند.
2.The police could not know whether they were looking for a skiff, a punt, or a cabin cruiser.
2. پلیس نمیتوانست متوجه شود که آنها دارند به دنبال یک قایق پارویی، قایق پانت یا کشتی کوچک موتوری میگردند.
توضیح درباره punt
پانت، نوعی قایق چوبی است که بخش زیرین آن پهن است و با میله یا چوبی دراز حرکت داده میشود.
2
پوند ایرلند
1.The punt was replaced in 2002 by the euro.
1. پوند در سال 2002 با یورو جایگزین شد.
2.You can find Irish punt in his vast collection.
2. میتوانید در کلکسیون عظیم او، پوند ایرلندی بیابید.
3
شرط
1.It's worth a punt.
1. ارزش شرطبستن را دارد.
2.They took a punt on the company's success.
2. آنها بر سر موفقیت شرکت شرط بستهاند.
4
شوت هوایی بلند (راگبی و فوتبال امریکایی)
1.The Leeds player must throw a ball back to them.
1. بازیکن تیم "لیدز" باید برای آنها یک شوت هوایی بلند پرتاب کند.
به شوت هوایی بلندی گفته میشود که ابتدا توپ را به پایین انداخته و سپس با پا زده میشود.
[فعل]
to punt
/pʌnt/
فعل گذرا
[گذشته: punted]
[گذشته: punted]
[گذشته کامل: punted]
صرف فعل
5
توپ را با پا در هوا زدن
شوت هوایی زدن
1.He can throw, catch and even punt.
1. او میتواند توپ را پرت کند، بگیرد و حتی شوت هوایی بزند.
2.We were all required to punt a rugby ball into the crowd.
2. همه ما موظف بودیم که یک توپ راگبی را به سمت جمعیت شوت هوایی بزنیم.
6
قایق تهصاف راندن
با قایق تهصاف سفر کردن
1.I had to use an oar to punt over the mud.
1. من مجبور بودم از پارو استفاده کنم تا در میان گلولای قایق ته صاف برانم.
2.In summer you can enjoy punting along the river.
2. در تابستان، میتوانید از قایق تهصاف راندن در رودخانه لذت ببرید.
تصاویر
کلمات نزدیک
punnet
punk rock
punk
punjabi
punitive
punter
puny
pup
pupa
pupil
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان