Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مردمک (چشم)
2 . دانشآموز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
pupil
/ˈpjuːpl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مردمک (چشم)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مردمک
1.Her pupils were dilated.
1. مردمکهای او گشاد شده بود.
2
دانشآموز
شاگرد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دانشآموز
شاگرد
محصل
متعلم
مترادف و متضاد
disciple
schoolboy
schoolgirl
student
trainee
1.She's a former pupil of mine.
1. او شاگرد سابق من است.
2.The number of pupils in the school system is growing.
2. تعداد دانشآموزان در نظام مدرسه رو به رشد است.
elementary school pupils
دانشآموزان مدرسه ابتدایی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pup
puny
punt
punk rocker
punk rock
puppet
puppetry
puppy
puppy love
purchase
کلمات نزدیک
pupa
pup
puny
punter
punt
puppet
puppet government
puppet show
puppeteer
puppetry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان