Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دستور دادن (با بیادبی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to push around
/pʊʃ əˈraʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: pushed around]
[گذشته: pushed around]
[گذشته کامل: pushed around]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دستور دادن (با بیادبی)
1.You shouldn't let him push you around like that.
1. تو نباید به او اجازه دهی اینطوری با بیادبی به تو دستور بدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
push
purvey
pursuit
pursue
purslane
push button
push down
push on
push through
push up
کلمات نزدیک
push
pus
purée
pursuit
pursuer
push back
push off
push technology
push-start
push-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان