Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ترمز گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
put on the brakes
/pʊt ɑn ðə breɪks/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ترمز گرفتن
1.She put on the brakes suddenly.
1. او به طور ناگهانی ترمز گرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
put on probation
put on a burst of speed
put on
put off
put it in high gear
put on the dog
put on the lid of the saucepan, please.
put on the spare tire.
put on your low beam.
put on your pajamas and go to bed.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان