Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیان کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to put over
/pʊt ˈoʊvər/
فعل گذرا
[گذشته: put over]
[گذشته: put over]
[گذشته کامل: put over]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بیان کردن
منتقل کردن (پیام، ایده و...)
to put something over (to somebody)
چیزی را (به کسی) منتقل/بیان کردن
1. Did you feel that you managed to put over your point of view?
1. احساس کردی که توانستی نظرت را بیان کنی؟
2. How do we put these ideas over to the public?
2. چطور این ایدهها را به عموم مردم منتقل کنیم؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
put out
put on airs
put on
put off
put in
put through
put to death
put to work
put together
put up
کلمات نزدیک
put onto
put-on
put-down
put at
put across
put to
reach down
read into
read through
read up on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان