[فعل]

to put up with

/pʊt ʌp wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: put up with] [گذشته: put up with] [گذشته کامل: put up with]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحمل کردن ساختن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ساختن
informal
مترادف و متضاد tolerate
  • 1.He's so rude - I don't know how she puts up with him.
    1. او خیلی پررو است؛ من نمی‌دانم او چگونه آن پسر را تحمل می‌کند.
  • 2.I cannot put up with the house being untidy.
    2. من نمی‌توانم تحمل کنم خانه کثیف و نامرتب باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان