Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جستجو
2 . کاوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
quest
/kwest/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جستجو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جستجو
formal
مترادف و متضاد
pursuit
search
1.The treasure hunter went on a quest to find an ancient gold necklace.
1. یابنده گنج برای یافتن یک گردنبند طلای باستانی به جستجو رفت.
2
کاوش
پژوهش، سفر اکتشافی
تصاویر
کلمات نزدیک
query language
query
querulous
quench
quell
question
question mark
question master
question tag
questionable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان