Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرتودرمانی (پزشکی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
radiotherapy
/ˌreɪdioʊˈθerəpi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرتودرمانی (پزشکی)
رادیوتراپی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرتودرمانی
رادیوتراپی
1.a course of radiotherapy
1. یک دوره پرتودرمانی
تصاویر
کلمات نزدیک
radioscopy
radiology
radiologist
radiography
radioactivity
radish
radium
radius
radon
raf
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان