[اسم]

rain

/reɪn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باران

معادل ها در دیکشنری فارسی: باران باران‌زا
مترادف و متضاد precipitation rainfall sprinkle
  • 1.I love the rain.
    1. من باران را دوست دارم.
in the rain
زیر باران
  • We had to walk home in the rain.
    ما مجبور شدیم پیاده زیر باران به خانه برویم.
to pour with rain
به شدت باران باریدن
  • It's pouring with rain.
    دارد به شدت باران می‌بارد.
heavy/torrential/driving rain
باران شدید/سیل‌آسا/سهمگین [همراه با باد]
کاربرد اسم rain به معنای باران
معادل اسم rain در فارسی "باران" است. به قطرات آبی که به صورت مجزا از آسمان به زمین می افتند و در واقع رطوبت متراکم جو هستند، rain یا باران گفته می‌شود. مثال:
".I love the rain" (من باران را دوست دارم.)
".We had to walk home in the rain" (ما مجبور شدیم پیاده زیر باران به خانه برویم.)
[فعل]

to rain

/reɪn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: rained] [گذشته: rained] [گذشته کامل: rained]

2 باران آمدن باران گرفتن، باریدن

مترادف و متضاد drizzle fall pour shower
it rains
باران باریدن
  • 1. It rained hard last night.
    1. دیشب باران شدیدی آمد.
  • 2. It was raining all weekend.
    2. تمام آخر هفته باران می‌آمد.
  • 3. It's starting to rain.
    3. دارد باران می‌گیرد.
to rain (down) on somebody/something
روی (سر) کسی/چیزی باریدن
  • Bombs rained (down) on the city’s streets.
    بمب بر خیابان‌های شهر بارید.
to rain something (down) on somebody/something
چیزی بر روی کسی/چیزی باریدن
  • The volcano erupted, raining hot ash over a wide area.
    آتش‌فشان فوران کرد و خاکستر داغ روی یک منطقه وسیع بارید.
کاربرد فعل rain به معنای باران آمدن، باران گرفتن، باریدن
معادل های فارسی فعل rain "باران آمدن"، "باران گرفتن" و "باریدن" هستند. این فعل اشاره دارد به افتادن قطرات آب یا همان باران از آسمان به زمین. مثال:
".It rained hard last night" (دیشب باران شدیدی آمد.)
".It was raining all weekend" (تمام آخر هفته باران میامد.)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان