Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوباره چیدمان کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to rearrange
/ˌriː.əˈreɪndʒ/
فعل گذرا
[گذشته: rearranged]
[گذشته: rearranged]
[گذشته کامل: rearranged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دوباره چیدمان کردن
باز چیدن، تغییر دکوراسیون دادن
1.I've rearranged the furniture in my office.
1. من اسباب و اثاثیه دفترم را تغییر دکوراسیون دادهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
rearm
rear-wheel drive
rear-view mirror
rear-ender
rear-end
reason
reasonable
reasonably
reasoned
reasoning
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان