Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شورش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
rebellion
/rɪˈbeljən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شورش
سرکشی، تمرد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمرد
یاغیگری
شورش
طغیان
عصیان
غایله
قیام
1.Government troops defeated an armed rebellion in the south.
1. سربازان دولت شورش مسلحانه در جنوب را سرکوب کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rebel
rebecca
rebate
reawaken
reassuring
rebellious
rebelliousness
rebirth
rebirthing
reboot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان