[فعل]

to reboot

/ˌriˈbut/
فعل گذرا
[گذشته: rebooted] [گذشته: rebooted] [گذشته کامل: rebooted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوباره راه انداختن ریبوت کردن

  • 1.you need to reboot the system.
    1. باید سیستم را دوباره راه بیندازی [باید سیستم را ریبوت کنی].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان