Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوباره زنده کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to reawaken
/ˌriːəˈweɪkən/
فعل گذرا
[گذشته: reawakened]
[گذشته: reawakened]
[گذشته کامل: reawakened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دوباره زنده کردن
دوباره برانگیختن
مترادف و متضاد
rekindle
1.The place reawakened childhood memories.
1. این جا خاطرات کودکی را دوباره زنده میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
reassuring
reassure
reassurance
reassess
reassert
rebate
rebecca
rebel
rebellion
rebellious
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان