[فعل]

to reassess

/ˌriːəˈses/
فعل گذرا
[گذشته: reassessed] [گذشته: reassessed] [گذشته کامل: reassessed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوباره ارزیابی کردن ارزشیابی دوباره کردن

مترادف و متضاد reappraise
  • 1.After reassessing the situation, she decided to do nothing.
    1. بعد از ارزیابی دوباره موقعیت، او تصمیم گرفت هیچ کاری انجام ندهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان