[اسم]

recession

/rɪˈseʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رکود

معادل ها در دیکشنری فارسی: رکود
  • 1.The economy is in deep recession.
    1. اقتصاد در رکود شدید است.
policies to pull the country out of recession
سیاست‌هایی برای بیرون کشیدن کشور از رکود

2 بازگشت پس‌روی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان