[فعل]

to refresh

/rɪˈfreʃ/
فعل گذرا
[گذشته: refreshed] [گذشته: refreshed] [گذشته کامل: refreshed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرحال آوردن سرزنده کردن

  • 1.A cool drink should refresh you.
    1. یک نوشیدنی خنک شما را سرحال خواهد آورد.

2 نو کردن مثل روز اول کردن

  • 1.Old furniture can be refreshed with a coat of paint.
    1. اسباب اثاثیه قدیمی می‌تواند با یک لایه رنگ مثل روز اول بشوند.

3 رفرش کردن (صفحه کامپیوتر)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان