Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرحال آوردن
2 . نو کردن
3 . رفرش کردن (صفحه کامپیوتر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to refresh
/rɪˈfreʃ/
فعل گذرا
[گذشته: refreshed]
[گذشته: refreshed]
[گذشته کامل: refreshed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرحال آوردن
سرزنده کردن
1.A cool drink should refresh you.
1. یک نوشیدنی خنک شما را سرحال خواهد آورد.
2
نو کردن
مثل روز اول کردن
1.Old furniture can be refreshed with a coat of paint.
1. اسباب اثاثیه قدیمی میتواند با یک لایه رنگ مثل روز اول بشوند.
3
رفرش کردن (صفحه کامپیوتر)
تصاویر
کلمات نزدیک
refrain
refractory
refractive index
refraction of light
refraction
refresh one's memory
refresh someone's memory
refreshed
refresher course
refreshing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان