[قید]

relentlessly

/rɪˈlentləsli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more relentlessly] [حالت عالی: most relentlessly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌طور مداوم به‌طور پیوسته، به‌طور بی‌وقفه

  • 1.He questioned her relentlessly.
    1. او بی‌وقفه از او سؤال پرسید.

2 سرسختانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرسختانه
  • 1.The rebels relentlessly pursued the idea of a separate state.
    1. شورشیان سرسختانه ایده یک ایالت مستقل را دنبال کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان