[اسم]

remains

/rɪˈmeɪnz/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بقایا جسد، لاشه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بقایا ته‌مانده
  • 1.the remains of a Roman fort
    1. بقایای دژ رومی
  • 2.They had discovered human remains.
    2. آنها بقایای بدن انسان را کشف کرده بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان