Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجدد تنظیم کردن آهنگ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to remix
/ˈriːmɪks/
فعل گذرا
[گذشته: remixed]
[گذشته: remixed]
[گذشته کامل: remixed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مجدد تنظیم کردن آهنگ
ریمیکس کردن
مترادف و متضاد
mix
1.The band have released a remixed version of their first single.
1. گروه موسیقی نسخه ریمیکس شده ای از اولین تک آهنگ شان به بازار عرضه کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
remittance
remit
remission
remiss
reminiscent
remixed track
remnant
remonstrance
remonstrant
remonstrate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان