Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عفو
2 . دوره بهبودی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
remission
/rɪˈmɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عفو
تخفیف، گذشت
1.He lost two months’ remission after he attacked another prisoner.
1. او بعد از اینکه به یک زندانی دیگر حمله کرد، دو ماه عفو را از دست داد.
2.She has been granted a remission of sentence.
2. به او تخفیف مجازات دادند.
3.With remission for good behavior, he could be out by the end of the year.
3. با عفو به خاطر رفتار خوب او میتواند تا پایان سال آزاد شود.
2
دوره بهبودی
دوره نقاهت
1.The patient has been in remission for the past six months.
1. بیمار در شش ماه گذشته در دوره بهبودی به سر برده است.
2.The symptoms reappeared after only a short remission.
2. علایم تنها بعد از دوره نقاهتی کوتاه دوباره بازگشتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
remiss
reminiscent
reminiscence
reminisce
reminder
remit
remittance
remix
remixed track
remnant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان