[اسم]

remission

/rɪˈmɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عفو تخفیف، گذشت

  • 1.He lost two months’ remission after he attacked another prisoner.
    1. او بعد از اینکه به یک زندانی دیگر حمله کرد، دو ماه عفو را از دست داد.
  • 2.She has been granted a remission of sentence.
    2. به او تخفیف مجازات دادند.
  • 3.With remission for good behavior, he could be out by the end of the year.
    3. با عفو به خاطر رفتار خوب او می‌تواند تا پایان سال آزاد شود.

2 دوره بهبودی دوره نقاهت

  • 1.The patient has been in remission for the past six months.
    1. بیمار در شش ماه گذشته در دوره بهبودی به سر برده است.
  • 2.The symptoms reappeared after only a short remission.
    2. علایم تنها بعد از دوره نقاهتی کوتاه دوباره بازگشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان