Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به یاد آوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to reminisce
/ˌremɪˈnɪs/
فعل ناگذر
[گذشته: reminisced]
[گذشته: reminisced]
[گذشته کامل: reminisced]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به یاد آوردن
یادآوری خاطرات کردن
1.We spent a happy evening reminiscing about the past.
1. ما عصری خوش را به یادآوری خاطرات گذشته گذراندیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
reminder
remind
remembrance day
remembrance
remember
reminiscence
reminiscent
remiss
remission
remit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان