Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بقیه
2 . باقیمانده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
remnant
/ˈrɛmnənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بقیه
باقیمانده، بقایا (جمع)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اَلباقی
بازمانده
مترادف و متضاد
remains
1.remnants of the city's former glory
1. بقایای شکوه سابق شهر
2.the remnants of last night's meal
2. باقیماندهی غذای دیشب
[صفت]
remnant
/ˈrɛmnənt/
غیرقابل مقایسه
2
باقیمانده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پسمانده
تصاویر
کلمات نزدیک
remixed track
remix
remittance
remit
remission
remonstrance
remonstrant
remonstrate
remorse
remorseful
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان