[فعل]

to remonstrate

/rɪˈmɒnstreɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: remonstrated] [گذشته: remonstrated] [گذشته کامل: remonstrated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اعتراض کردن سرزنش کردن، ملامت کردن

formal
مترادف و متضاد complain protest scold
  • 1."I'm not a child!" he remonstrated.
    1. ."من بچه نیستم!" او اعتراض کرد.
  • 2.to remonstrate with someone
    2. با کسی اعتراض کردن
  • 3.to remonstrated against something
    3. علیه چیزی اعتراض کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان