Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوردست
2 . کنترل (تلویزیون و ...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
remote
/rɪˈmoʊt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more remote]
[حالت عالی: most remote]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دوردست
دور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بعید
دور
دورافتاده
دوردست
مترادف و متضاد
distant
hidden away
1.It happened in the remote past, so no one worries about it any more.
1. آن (اتفاق) در گذشته دور رخ داد، برای همین دیگر کسی نگران آن موضوع نیست.
remote galaxies
کهکشانهای دوردست
[اسم]
remote
/rɪˈmoʊt/
قابل شمارش
2
کنترل (تلویزیون و ...)
مترادف و متضاد
remote control
1.The remote's not working.
1. کنترل کار نمیکند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
remoska
remortgage
remorselessly
remorseless
remorsefully
remote control
remote keyless system
remote learning
remote sensing
remote station
کلمات نزدیک
remorseless
remorseful
remorse
remonstrate
remonstrant
remote control
remotely
remoteness
remount
removable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان