[اسم]

remorse

/rɪˈmɔːrs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عذاب وجدان پشیمانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: افسوس پشیمانی
  • 1.I felt guilty and full of remorse.
    1. من احساس گناه داشتم و پر از عذاب وجدان بودم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان