Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوباره برنامهریزی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to reorganize
/riˈɔːrɡənaɪz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: reorganized]
[گذشته: reorganized]
[گذشته کامل: reorganized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دوباره برنامهریزی کردن
دوباره سازمان دادن
1.He's completely reorganized his schedule for the week.
1. او برنامهاش برای هفته را کاملا دوباره برنامهریزی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
reorganization
reopening
reopen
reoffender
reoffend
rep
repair
repair shop
repairer
repairman
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان