Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرزنش کردن
2 . سرزنش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to reproach
/rɪˈproʊtʃ/
فعل گذرا
[گذشته: reproached]
[گذشته: reproached]
[گذشته کامل: reproached]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرزنش کردن
سرکوفت زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توبیخ کردن
سرزنش کردن
مواخذه کردن
شماتت کردن
طعنه زدن
مترادف و متضاد
blame
rebuke
reprimand
1.He reproached himself for not telling her the truth.
1. او خود را به خاطر نگفتن حقیقت سرزنش کرد.
2.She was reproached by colleagues for leaking the story to the press.
2. همکارانش به خاطر لو دادن داستان به مطبوعات به او سرکوفت زدند.
[اسم]
reproach
/rɪˈproʊtʃ/
قابل شمارش
2
سرزنش
ملامت، نکوهش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازخواست
سرزنش
شماتت
ملامت
عتاب
مذمت
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
reprise
reprimand
representative
represent
repose
reproduce
reprove
reptile
reptilian
republic of austria
کلمات نزدیک
reprise
reprisal
reprint
reprimand
reprieve
reprobate
reprocess
reprocessing
reproduce
reproduction
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان