[فعل]

to reproduce

/ˌriːprəˈduːs/
فعل گذرا
[گذشته: reproduced] [گذشته: reproduced] [گذشته کامل: reproduced]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کپی گرفتن کپی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تکثیر کردن
  • 1.The diagram is reproduced by permission of the original author.
    1. از نمودار با اجازه نویسنده اصلی آن کپی گرفته شده‌است.

2 بازتولید کردن دوباره ایجاد کردن

  • 1.We were unable to reproduce the results of our earlier research.
    1. ما نتوانستیم نتایج تحقیقات اولیه‌مان را بازتولید کنیم.

3 تولیدمثل کردن زاییدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تولیدمثل کردن زاد و ولد کردن
  • 1.Most reptiles reproduce by laying eggs on land.
    1. بیشتر خزندگان با تخم‌گذاری در خشکی تولیدمثل می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان