Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کپی گرفتن
2 . بازتولید کردن
3 . تولیدمثل کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to reproduce
/ˌriːprəˈduːs/
فعل گذرا
[گذشته: reproduced]
[گذشته: reproduced]
[گذشته کامل: reproduced]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کپی گرفتن
کپی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکثیر کردن
1.The diagram is reproduced by permission of the original author.
1. از نمودار با اجازه نویسنده اصلی آن کپی گرفته شدهاست.
2
بازتولید کردن
دوباره ایجاد کردن
1.We were unable to reproduce the results of our earlier research.
1. ما نتوانستیم نتایج تحقیقات اولیهمان را بازتولید کنیم.
3
تولیدمثل کردن
زاییدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تولیدمثل کردن
زاد و ولد کردن
1.Most reptiles reproduce by laying eggs on land.
1. بیشتر خزندگان با تخمگذاری در خشکی تولیدمثل میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
reprocessing
reprocess
reprobate
reproach
reprise
reproduction
reproductive
reproof
reprove
reptile
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان