Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خزنده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
reptile
/ˈrɛptaɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خزنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خزنده
specialized
1.A crocodile is a reptile that is more nimble in the water than out of it.
1. کروکدیل خزندهای است که در آب فرزتر است تا در خشکی.
2.Reptiles are kept in the museum's large hall.
2. خزندگان در تالار بزرگ موزه نگهداری میشوند.
3.The lizard is a reptile with a very slender body.
3. مارمولک خزندهای با بدنی بسیار لاغر است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
reprove
reproduce
reproach
reprise
reprimand
reptilian
republic of austria
republic of bulgaria
republic of colombia
republic of croatia
کلمات نزدیک
reprove
reproof
reproductive
reproduction
reproduce
reptilian
republic
republican
republican party
republicanism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان