Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to repudiate
/rɪˈpjuːdieɪt/
فعل گذرا
[گذشته: repudiated]
[گذشته: repudiated]
[گذشته کامل: repudiated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رد کردن
باطل کردن، لغو کردن
مترادف و متضاد
deny
disown
reject
1.The buyer is entitled to repudiate the contract within a reasonable period of time.
1. خریدار موظف است که قرارداد را طی مدت زمان مناسب لغو کند.
2.to repudiate a suggestion
2. یک پیشنهاد را رد کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
republicanism
republican party
republican
republic
reptilian
repudiation
repugnance
repugnant
repulse
repulsion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان