[صفت]

responsive

/rɪˈspɑːnsɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more responsive] [حالت عالی: most responsive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 واکنش‌دهنده واکنشی

a car with highly responsive steering
خودرویی با فرمان بسیار واکنشی

2 مشتاق راغب، پذیرا

مترادف و متضاد receptive
  • 1.I tried to get him talking, but he wasn’t very responsive.
    1. من سعی کردم او را به حرف بیاورم، اما او خیلی مشتاق نبود.
  • 2.The club is responsive to new ideas.
    2. (این) کلوب پذیرای ایده‌های جدید است.

3 پاسخگو

  • 1.Firms have to be responsive to consumer demand.
    1. شرکت‌ها باید نسبت به نیاز مشتری پاسخگو باشند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان