[صفت]

responsible

/rɪˈspɑn.sə.bəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more responsible] [حالت عالی: most responsible]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وظیفه‌شناس مسئولیت‌پذیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: وظیفه‌شناس
responsible adult/citizen...
بزرگسال/شهروند مسئول [وظیفه‌شناس]
  • 1. a hardworking and responsible employee
    1. کارمندی سخت‌کوش و وظیفه‌شناس
  • 2. Let's stay calm and try to behave like responsible adults.
    2. بیایید آرامش خود را حفظ کنیم و مانند بزرگسالان وظیفه‌شناس رفتار کنیم.

2 پرمسئولیت

responsible job/position
شغل/منصب شغلی پرمسئولیت
  • It's a very responsible job, being a teacher.
    معلم بودن، شغلی بسیار پرمسئولیت است.

3 مسئول مسئولیت (چیزی را برعهده داشتن)، پاسخگو

معادل ها در دیکشنری فارسی: جوابگو مسئول عهده‌دار
to be responsible for something/somebody
مسئول چیزی/کسی بودن
  • Parents are responsible for their child's behavior.
    والدین مسئول رفتار بچه‌شان هستند.
to be responsible for doing something
مسئول انجام کاری بودن
  • Mike is responsible for designing the entire project.
    "مایک" مسئول طراحی کل پروژه است.
to hold somebody responsible (for something)
کسی را (برای چیزی) مسئول دانستن
  • If anything goes wrong, I will hold you responsible.
    اگر هر اشتباهی پیش بیاید، من تو را مسئول می‌دانم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان