Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پاسخ دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to respond
/rɪˈspɑnd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: responded]
[گذشته: responded]
[گذشته کامل: responded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاسخ دادن
واکنش نشان دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جواب کردن
واکنش نشان دادن
formal
مترادف و متضاد
answer
react to
reply to
ask
ignore
1.Greg responded quickly to the question.
1. "گرگ" سریع به پرسش پاسخ داد.
2.Mrs. Cole responded to the medicine so well that she was better in two days.
2. خانم "کول" به دارو آنقدر خوب واکنش نشان داد که دو روزه حالش بهتر شد.
3.My dog responds to every command I give him.
3. سگ من به تمام فرمانهایی که بهش میدهم پاسخ میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
respite
respire
respirator
respiration
respectively
response
responsible
responsibly
rest
rest home
کلمات نزدیک
resplendent
respite
respiratory
respirator
respiration
respondent
response
responsibilities
responsibility
responsible
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان