[فعل]

to restart

/ˈriːstɑːrt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: restarted] [گذشته: restarted] [گذشته کامل: restarted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از سر گرفتن دوباره شروع کردن

  • 1.They want to restart the talks.
    1. آنها می‌خواهند مناظرات را از سر بگیرند.

2 ری‌استارت کردن (کامپیوتر)

  • 1.Try restarting your computer.
    1. ری‌استارت کردن کامپیوترت را امتحان کن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان