Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرزنده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
rested
/ˈrestɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more rested]
[حالت عالی: most rested]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرزنده
بانشاط، سرحال
1.I awoke feeling rested and refreshed.
1. من با احساس سرزندگی و نشاط بیدار شدم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
restaurateur
restaurant chain
restaurant car
restaurant attendant
restaurant
rester
restful
restfully
restfulness
resting place
کلمات نزدیک
restaurateur
restaurant car
restaurant
restate
restart the computer
restful
restitution
restive
restless
restlessly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان