[صفت]

reversible

/rɪˈvɜːrsəbl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دورو

معادل ها در دیکشنری فارسی: دورو
a reversible jacket
یک کت دورو

2 برگرداندنی

3 برگشت‌پذیر

  • 1.A lot of chemical reactions are reversible.
    1. بسیاری از واکنش‌های شیمیایی برگشت‌پذیر هستند.
  • 2.Is the trend towards privatization reversible?
    2. آیا روند به‌سمت خصوصی‌سازی برگشت‌پذیر است؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان