Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برگشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to revert
/rɪˈvɜːrt/
فعل ناگذر
[گذشته: reverted]
[گذشته: reverted]
[گذشته کامل: reverted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برگشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رجوع کردن
مترادف و متضاد
return
1.His manner seems to have reverted to normal.
1. رفتار او به نظر میرسد به حالت معمول برگشتهاست.
2.Try not to revert to your old eating habits.
2. سعی کن به عادات غذایی قدیمیات برنگردی.
تصاویر
کلمات نزدیک
reversing light
reversible
reversed
reverse-charge
reverse the charges
review
review of the literature
reviewer
revile
reviled
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان