[فعل]

to revert

/rɪˈvɜːrt/
فعل ناگذر
[گذشته: reverted] [گذشته: reverted] [گذشته کامل: reverted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برگشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رجوع کردن
مترادف و متضاد return
  • 1.His manner seems to have reverted to normal.
    1. رفتار او به نظر می‌رسد به حالت معمول برگشته‌است.
  • 2.Try not to revert to your old eating habits.
    2. سعی کن به عادات غذایی قدیمی‌ات برنگردی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان