Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تغییر دادن
2 . مرور کردن
3 . ویرایش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to revise
/rɪˈvaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: revised]
[گذشته: revised]
[گذشته کامل: revised]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تغییر دادن
اصلاح کردن
مترادف و متضاد
change
modify
reconsider
review
confirm
retain
to revise something
چیزی را تغییر دادن
1. My family revised its weekend plans when the weather turned hazy.
1. وقتی هوا مهآلود شد، خانوادهام برنامه آخر هفتهشان را تغییر دادند.
2. The dictionary was revised and then published in a more expensive edition.
2. واژهنامه اصلاح شد و سپس بهصورت نسخهای گرانتر چاپ شد.
2
مرور کردن
مترادف و متضاد
go over
memorize
study
to revise (for) something
چیزی را مرور کردن/برای چیزی مرور کردن
1. I’ve got to revise my geography.
1. من باید درس جغرافی را مرور کنم.
2. She's revising for her English exam.
2. او دارد برای امتحان انگلیسیاش مرور میکند.
3
ویرایش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ویرایش
مترادف و متضاد
amend
correct
edit
preserve
to revise something
چیزی را ویرایش کردن
1. A couple of sections of the book will need to be revised.
1. چند بخش از این کتاب باید ویرایش شود.
2. His publishers made him revise his manuscript three times.
2. ناشران او را مجبور کردند که نسخه کتابش را سه بار ویرایش کند.
[عبارات مرتبط]
revision
1. بازنگری
revise a paper
2. مقالهای را اصلاح کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
reviled
revile
reviewer
review of the literature
review
revise a paper
revision
revisionism
revisit
revitalize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان