[اسم]

risk

/rɪsk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خطر ریسک

معادل ها در دیکشنری فارسی: خطر ریسک مخاطره
مترادف و متضاد danger hazard peril
risk of something/of doing something
خطر چیزی/انجام کاری
  • 1. Skiers always face the risk of serious injury.
    1. اسکی‌بازها همیشه با خطر آسیب جدی مواجه هستند.
  • 2. the risk of heart disease
    2. خطر بیماری قلبی
there is a risk that…
خطر این وجود دارد که ...
  • There is still a risk that the whole deal will fall through.
    خطر این وجود دارد که کل معامله منحل شود.
risk to somebody/something
خطر برای کسی/چیزی
  • There is no risk to public health.
    هیچ خطری برای سلامت عموم وجود ندارد.
to carry/pose a risk
ریسک به همراه داشتن
  • Most medical operations carry some risk.
    بیشتر عمل جراحی‌ها کمی ریسک به همراه دارند.
to face a risk
با خطر مواجه شدن
  • The dominant male faces the risk that adult males from the group will attack him.
    حیوان نر غالب با این خطر مواجه می‌شود که نرهای بالغ گروه به او حمله کنند.
[فعل]

to risk

/rɪsk/
فعل گذرا
[گذشته: risked] [گذشته: risked] [گذشته کامل: risked]

2 خطر کردن ریسک کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خطر کردن ریسک کردن گشادبازی
مترادف و متضاد take the risk of venture

3 به خطر انداختن

معادل ها در دیکشنری فارسی: به خطر انداختن
to risk something
چیزی را به خطر انداختن
  • 1. He risked his life to save me.
    1. او زندگی‌اش را به‌خاطر نجات دادن من به خطر انداخت.
  • 2. She risked her job by giving me that information.
    2. او با دادن آن اطلاعات به من شغلش را به خطر انداخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان