[صفت]

rowdy

/ˈraʊdi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: rowdier] [حالت عالی: rowdiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آشوبگر پرسروصدا، جنجالی

معادل ها در دیکشنری فارسی: یکه‌بزن لات
مترادف و متضاد disorderly
  • 1.a rowdy crowd at the pub
    1. یک جماعت آشوبگر در بار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان