[اسم]

rubble

/ˈrʌbl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پاره‌سنگ آوار، خاک و آجر، آثار مخروبه

معادل ها در دیکشنری فارسی: آخال آوار نخاله
مترادف و متضاد debris
  • 1.The bomb reduced the houses to rubble.
    1. بمب خانه‌ها را تبدیل به آوار کرد.
  • 2.There were piles of rubble everywhere.
    2. همه جا کپه‌هایی از پاره آجر ریخته بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان